در جهان هيچ سينه بي‌غم نيست

شاعر : خاقاني

غمگساري ز کيميا کم نيستدر جهان هيچ سينه بي‌غم نيست
خاک پر کن که جاي مرهم نيستخستگي‌هاي سينه را نونو
بازگردان که يار همدم نيستدم سرد از دهان بر آه جگر
در همه کشتزار آدم نيستهيچ يک خوشه‌ي وفا امروز
کابرهاي اميد را نم نيستکشت‌هاي نياز خشک بماند
به گه ناله نيم محرم نيستبه نواله هزار محرم هست
هان خدا عافيت دهد، غم نيستگر بنالي به دوستي گويد
آنکه مقبول اهل عالم نيستداني آسوده کيست در عالم؟
چون نکو بنگري همان هم نيستهست سالي دو روز شادي خلق
که در او صد هزار ماتم نيستزانکه يک عيد نيست در علام
که جهان ميزبان خرم نيستخيز خاقانيا ز خوان جهان